نقش قناعت در بهره مندي از زندگي (1)
نقش قناعت در بهره مندي از زندگي (1)
چکيده
مقدمه
در اين زمينه، کتاب هاي اخلاقي از جمله «محجه البيضاي» فيض کاشاني، «جامع السعادات» ملامهدي نراقي و «معراج السعاده» ملا احمد نراقي و ساير کتاب هاي اخلاقي همچون «کيمياي سعادت» به بحث قناعت اشاره کرده اند. قناعت از عوامل مهم براي همزيستي مسالمت آميز و آرامش در زندگي، به حساب مي آيد.
سؤالاتي که در اين زمينه مطرح مي شود، عبارت است از:
قناعت چه اهميتي دارد؟ آيا قناعت قابل تحصيل است يا امري ژنتيکي است؟ اگر قابل تحصيل باشد، چه عوامل و راهکارهايي براي تحصيل و تقويت آن وجود دارد؟ آثار آن چيست؟ با چه فنوني مي توان به آن آثار دست يافت؟
مفهوم و اهميت قناعت:
در علم اخلاق نيز ملکه قناعت، ضد صفت حرص و حالتي نفساني دانسته شده است که موجب مي شود آدمي به قدر حاجت و ضرورت اکتفا کند و در تحصيل فضول از مال زحمت نکشد.(6) قناعت آن است که نفس نسبت به امور خوردن، آشاميدن و پوشيدن سخت گيري نکند و هر چيزي را که سد خلل کند، رضايت داشته باشد و خود را به زحمت و مشقت نيندازد.(7) ملامهدي نراقي مي گويد: « ضدالحرس القناعه» قناعت ضد حرس است.(8) امام علي (ع) مي فرمايد: «لن توجد القناعه حتي يفقد الحرص».(9) قناعت جز با نابودي حرص پديد نمي آيد. در روايتي پيامبر (ص) اکرم، از جبرئيل سؤال کرد: «ما تفسير القناعه؟ قال يقنع بما يصيب من الدنيا يقنع بالقليل و يشکر اليسير» تفسير قناعت چيست؟
جبرئيل پاسخ داد: قناعت راضي بودن به همان مقداري است که از دنيا نصيب شخص مي شود، به کم قانع است و از نعمت کم نيز سپاسگزاري مي کند.(10)
آنچه از مجموعه تعاريف به دست مي آيد اين است که فرد قانع در بعد شناختي، معتقد است هر چه از سوي خدا به او برسد، فضل اوست. در بعد عاطفي به همه محدوديت ها و مقدرات رضايت مي دهد و در بعد رفتاري، بر وفق محدوديت ها عمل مي کند و با آن کنار مي آيد. گستره قناعت وسيع است و شامل لباس، مسکن، خوردن، آشاميدن، خواب و... مي شود.
اهميت قناعت در زندگي به حدي است که امام زين العابدين (ع) در پاسخ به فردي که از ايشان جوياي برترين اعمال شده بود، فرمودند: «هو ان يقنع بالقوت...» برترين عمل اين است که انسان به آنچه در دست او است، قانع باشد.(11) در روايتي ديگر، قناعت آن قدر مهم تلقي شده است که موجب سعادت به حساب آمده است.(12) اين صفت، علاوه بر آنکه از صفات ممتاز اخلاقي محسوب شده و به حسن رابطه فرد با مولاي خود منجر مي شود، در استحکام بنياد خانواده نيز از اهميت خاصي برخوردار است و آثار مهمي بر آن مترتب مي شود.
عوامل ايجاد و تقويت قناعت در زندگي خانوادگي
عامل خانوادگي
ببين خود را کجا قرار مي دهي.... زنان سه دسته اند: زن زاياي مهربان، که شوهر خود را در کار دنيا و آخرتش ياري مي رساند و روزگار را بر او سخت نمي کند. زن نازا و بي بهره از
زيبايي، که شوهرش را در امور خير ياري نمي رساند، و زن پر سروصدا، پا به در و عيب جو که زياد را اندک مي شمارد و کم را نمي پذيرد.(13)
از مجموع اين روايات اهميت انتخاب همسر قانع روشن مي شود. فراز آخر روايت اخير تصريح مي کند، زني که خدمات زياد همسر را کم به شمار آورد و خدمات کم او را نپذيرد، از جمله زنان شايسته براي گزينش به عنوان همسر نيست؛ ازدواج با او کمتر به آرامش و سازگاري منجر مي شود. بنابراين، مهم ترين اقدام در اين جهت، انتخاب همسر قانع و قدرشناس است. در روايتي چنين آمده است:
يک روز صبح علي (ع) به فاطمه (ع) فرمود: آيا غذايي نزد تو هست تا از آن تناول کنيم؟ حضرت فاطمه (ع) گفت: قسم به آن کسي که پدرم را به نبوت و تو را به وصايت و خلافت گرامي داشت، چيزي نزد من نيست تا آن را در اختيار تو بگذارم. دو روز است که آنچه داشته ايم، به رغم نياز خود و حسن و حسينم به ديگران داده ايم. پس علي (ع) فرمود: اي فاطمه، چرا مرا از اين قضيه آگاه نکردي تا غذايي برايتان تهيه کنم؟ حضرت فاطمه (ع) گفت: اي اباالحسن، من از خداي خود حيا دارم که تو را براي کاري تکليف کنم که بر آن قادر نيستي.
از اين حديث ارزشمند، به دست مي آيد که کتمان نيازها و بازگو نکردن آن در نزد همسر، به ويژه هنگامي که تأمين آن براي او ممکن نيست، از مصاديق بارز قناعت و موجب آرامش هر چه بيشتر زندگي مشترک خواهد بود.
علاوه براين، گاهي مناسب است که فرد با درک شريک زندگي خويش، نه تنها از او درخواستي نکند، بلکه سعي کند او را در اوج مشکلات معيشتي به صبر سفارشي و به توجه به عنايات خداوند متعال و توکل بر او ترغيب کند.
مردي به حضور رسول خدا (ص) شرفياب شد و عرض کرد: همسري دارم هر گاه وارد منزل مي شوم به استقبال من مي آيد و چون خارج مي شوم، بدرقه ام مي کند. هر گاه مرا غمگين مي بيند، مي گويد: چرا ناراحتي؟ اگر براي روزي خود نگراني، ديگري (خداوند) عهده دار آن است و اگر براي آخرت خود بيمناکي، خداوند دل مشغولي تو را بيشتر سازد. پس رسول خدا (ص) فرمودند: «ان لله عمالاً و هذه من عماله لها نصف اجر الشهيد؛(14) به درستي که براي خدا کار گزاراني است و اين زن از کارگزاران خدا است که براي او نيمي از پاداش شهيد است.
اين همسر قانع نه تنها خود با مشکلات کنار آمده است و توقعي از همسر خويش ندارد، بلکه زمينه بروز هرگونه ناراحتي در زمينه معيشت را نيز از همسر خود دور مي کند. چنين زن و شوهري در کنار نقش همسري بسيار مطلوب نقش والديني خوبي نيز ايفا مي کنند. با داشتن ويژگي قناعت، پذيرش والدين بالا مي رود و با صورت ها و موقعيت هاي مختلف کنار مي آيند. والديني که درجه پذيرش بالايي دارند، روش فرزند پروري دموکراتيک اتخاذ مي کنند و اين حرمت و عزت نفس فرزند را به دنبال دارد.(15)
عامل فردي و شخصيتي
برخي افراد از خود تهي با ديدن وضع زندگي ديگران زود برانگيخته مي شوند و به چشم و هم چشمي رو مي آورند. در مقابل، افرادي هستند که برانگيختگي آنها پايين است و به زودي از ناحيه ديگران تحريک نمي شوند. فردي که همواره چشم به زرق و برق زندگي ديگران مي دوزد، از حالت استغنا و بي نيازي دور مي شود و هميشه حالت نياز و کمبود، را در خود زنده نگه مي دارد. روشن است که احساس کمبود، فرد را به زندگي موجود خويش بي علاقه مي کند و بدون توجه به ويژگي هاي مثبت زندگي خود، همواره حسرت زندگي ديگران را مي خورد. اين حسرت، هم خود فرد و هم زندگي مشترک را دچار تزلزل مي سازد. رسول اکرم (ص) درباره اين پيامد فرموده اند: «من اتبع بصره ما في ايدي الناس کثر همه و لم يشف غيظه؛ هر کس چشم به دنبال آنچه در دست مردم است بدوزد، اندوهش فراوان گردد و سوز دلش درمان نپذيرد».(16)
فردي که بهره هاي مادي زندگي ديگران را الگوي خود قرار مي دهد، پس از احساس نياز و کمبود، درصدد جبران آن بر مي آيد. در اين مسير، هم خود را به زحمت و سختي مي اندازد هم موجب مي شود که همسر به تلاش فوق طاقت دست زند و از راه حلال يا حرام، مقصود همسر خود را تأمين کند. علاوه بر سلب آرامش در زندگي، افراد را وادار
مي سازد که به هر صورت ممکن خواسته خود را تحقق بخشند و به فساد انگيز بودن آن نينديشند.
عامل شناختي
پينوشتها:
*استاديار دانشگاه کاشان.
1. مصطفوي تبريزي، التحقيق في کلمات القرآن الکريم، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ج9، ص327.
2. علي اکبر دهخدا، لغت نامه، واژه قناعت.
3. ابن منظور، لسان العرب، ماده قنع.
4. حسين راغب اصفهاني، مفردات قرآن، ماده قنع.
5. ابن اثير، النهايه، ماده قنع.
6. نراقي، احمد، معراج السعاده، ص 397.
7. محمدرضا حکيمي، الحياه، ترجمه احمد آرام، ج4، ص378.
8. محمدمهدي، نراقي، جامع السعادات، ص 21.
9. محمد محمدي ري شهري، ميزان الحکمه، ج8، ص282.
10. محمد بن حسن حر عاملي، وسائل الشيعه، ج15، ص 194.
11. نوري، حسين، مستدرک الوسايل، ج15، ص232.
12. عبد الواحد آمدي، غرر الحکم و درر الکلم، ص 391.
13. محمد بن حسن حرّ عاملي، همان، ج 20، ص 27.
14. همان، ص 32.
15. هاري بونارو، سلامت روح، ترجمه محمد حجازي، ص 167.
16. محمد بن يعقوب کليني، الکافي، ج2، ص 315.
17. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج100، ص 27.
18. نهج البلاغه، حکمت 379.
19. محمدنصر اصفهاني، اخلاق ديني و انديشه شيعي، ص 173.
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}